چرچیل و راننده تاکسی
چرچيل (نخست وزير سابق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه میرفت.
هنگامی که به آن جا رسيد به راننده تاکسی گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.
راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم"
چرچيل از علاقهی اين فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده تاکسی با ديدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچيل! اگربخواهيد، تا فردا هم اينجا منتظر میمانم”
هنگامی که به آن جا رسيد به راننده تاکسی گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.
راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم"
چرچيل از علاقهی اين فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده تاکسی با ديدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچيل! اگربخواهيد، تا فردا هم اينجا منتظر میمانم”
go2topics123@googlegroups.comمنبع:
۴ نظر:
سلام
خیلی جالب بود
و ممنون از شعر زیباتون
fddstry
خیلی جالب بود عین واقعیته
البته از چرچیل یه کم بعیده که بابت این مساله ذوق زده شده باشه بالاخره چرچیله! ولی مردم همینن
میگم یه هفته نبودم چقدر آپ کردی!
بالاخره امتحانای منم تموم شد ولی هنوز خسته ام اصلا یه حالی هستم انگار بهم شوک وارد شده از فشار امتحانا
احساس می کنم باید زود بخوابم صبح بیدار شم درس بخونم!
حالا نمره ها بیااااااااد!
ارسال یک نظر