درباره من

عکس من
دوستان عزيز با عرض سلام و خوش آمد اميدوارم لحظات خوبي در وبلاگ داشته و مرا رااز نظرات خوبتان محروم نفرمائيد، هميشه سبز باشيد و اميدوار................

Blog Archive

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

پروانه


صبح چو انوار سرافكنده زد
گل به دم باد وزان خنده زد
چهره برافروخت چو اختر به دشت
وز در دل ها به فسون مي گذشت
ز آنچه به هر جاي به غمزه ربود
بار نخستين دل پروانه بود
راه سپارنده ي بالا و پست
بست پر و بال و به گل بر نشست
گاه مكيديش لب سرخ رنگ
گاه كشيديش به بر تنگ تنگ
نيز گهي بي خود و بي سر شدي
بال گشادي به هوا بر شدي
در دل اين حادثه ناگه به دشت
سرزده زنبوري از آنجا گذشت
تيزپري
،‌ تندروي ،زرد چهر
باخته با گلشن تابنده مهر
آمد و از ره بر گل جا كشيد
كار دو خواهنده به دعوا كشيد
زين به جدل خست پر و بال ها
زان همه بسترد خط و خال ها
تا كه رسيد از سر ره بلبلي
سوختهاي ، خسته ي روي گلي
بر سر شاخي به ترنم نشست
قصه ي دل را به سر نغمه بست
ليك رهي از همه ناخوانده بيش
ديد هياهوي رقيبان خويش
يك دو نفس تيره و خاموش ماند
خيره نگه كرد و همه گوش ماند
خنده ي بيهوده ي گل چون بديد
از دل سوزنده صفيري كشيد
جست ز شاخ و به هم آويختند
چند تنه بر سر گل ريختند
مدعيان كينه ور و گل پرست
چرخ بدادند بي پا و دست
تا ز سه دشمن يكي از جا گريخت
و آن دگري را پر پر نقش ريخت
و آن گل عاشق كش همواره مست
بست لب از خنده و در هم شكست
طالب مطلوب چو بسيار شد
چند تني كشته و بيمار شد
طالب مطلوب چو بسيار شد
چند تني كشته و بيمار شد
پس چو به تحقيق يكي بنگري
نيست جز اين عاقبت دلبري
در خم اين پرده ز بالا و پست
مفسده گر هست ز روي گل است
گل كه سر رونق هر معركه است
مايه ي خونين دلي و مهلكه است
كار گل اين است و به ظاهر خوش است
ليك به باطن دم آدم كش
است
گر به جهان صورت زيبا نبود
تلخي ايام ،‌ مهيا نبود


شعر "مفسده ي گل" از دفتر شعر "مجموعه اشعار" شاعر "نیما یوشیج"

هیچ نظری موجود نیست: