درباره من

عکس من
دوستان عزيز با عرض سلام و خوش آمد اميدوارم لحظات خوبي در وبلاگ داشته و مرا رااز نظرات خوبتان محروم نفرمائيد، هميشه سبز باشيد و اميدوار................

Blog Archive

۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

سفرنامه آماتور


ميگن غيبت خوب نيست اما نه همه نوعش
ميگين چرا لطفا با من باشين تا بگم: امروز كلاس اول رو كه رفتم. بچه ها گفتند كه استاد نيامده و تا ساعت سه بيكاريم اون موقع ساعت حدودا ده و چهل دقيقه بود. مدتي بود كه فكر بازديد از آثار تاريخي تيمره خمين را در سر داشتم . اين بود كه بدون هيچ معطلي راه افتادم . به دو راهي خمين - محلات، بعد از باقر آباد رسيدم به طرف خمين حركت كردم كه اين مزرعه زيبا رو ديدم حيفم آمد يه عكسي ازش نگيرم.


بعد حدود بيست و پنج كيلو متري رفته بودم كه ماشين پليس رو ديدم زدم بغل:

سلام ببخشيد مي خوام برم منطقه تيمره..بندگان خدا به هم نگاه كردند و اظهار بي اطلاعي كردند يكيشون پرسيد: كجا هست توضيح دادم يه منطقه باستانيه دانشجويم و ميخوام برم اونجا رو ببينم ديدم يكي ديگه شون به حالت شوخي گفت: به نظر نمياد دانشجو باشي.."ْابد منظورش آثار باستاني و گنج و..." رفتم طرف ماشين كه كيفمو بيارم كه گفت شوخي كردم...

گفتم شايد برا شما عجيب باشه اما من عاشق اين جاهام تازه بعضي ها به من ميگن ديوانه اي دوباره همون مامور پليس به خنده و شوخي گفت نه آقا پولات زيادي زده نمي دوني چه جوري خرجش كني...

خداحافظي كردم و راه افتادم تا نزديكي خمين: باز هم از چند نفر پرسيدم خبر نداشتند. فكر كنم اينم ميدان مدرس خمين باشه:


شماره ميراث فرهنگي خمين رو گرفتم: ساعت 12:01 شده بود كه زنگ زدم .......... كسي گوشيو برنداشت شايد شماره اشتباه بوده...
داخل شهر آدرس يه بنده خدائي بنام آقاي سهرابي رو داد. فروشگاه لاستيك داشت كه اطلاعات زيادي هم داره اينم عكسش:

يه انسان بسيار شريف و....بعد از اينكه آدرسو گرفتم به طرف سعيد آباد حركت كردم- سعيد آباد حدودا 15 كيلومتر از طرف خمين به گلپايگان است كه جزء استان اصفهان ميشه _ بعله اصفهان هم رفتيم و در بين مسير از يه جناب سرگرد پليس هم آدرس گرفتم كه ايشون ميشناخت و تا سعيد آباد رو آدرس داد منم رفتم و رفتم تا رسيدم به سعيد آباد،


اما داخل روستا كه طبق آدرس رفتم از اونطرف بيرون آمدم و رفتم و رفتم تا راه خاكي تموم شد و رسيدم نزديك رودخانه كه اينجا هم اين بنده خدا راهنمائيم كرد
 .

و منم از راه خاكي كه گفته بود رفتم و رفتم ...ولي ديگه نرفتم به اينجاها كه رسيدم راستش چون تنها بودم و جاده هم بخاطر عمليات گاز رساني وضع مناسبي نداشت ترسيدم جلوتر برم اگه ماشين خراب ميشد...


برگشتم گفتم يراست ميرم خورهه حالا شايد بپرسين خورهه كجاست: ميگم بهتون خورهه بعد از آبگرم محلات در مسير آبگرم به جاده اصلي دليجان به سلفچگان است. از دو راهي كه تابلو هم دارد ده كيلومتر بري ميرسي به دهكده خورهه "البته به نظر من بسيار زيبا با ساختمان هاي شيك بود كه شباهتي به روستا نداشت و ميشه اونو يه بخش معرفي كرد"
و اينم عكساي محوطه تاريخي خورهه:



ببينين اين ستون با آخرين متد مرمت شده


واين هم بهترين شيوه نگه داري سر ستون ها


اه خدايا شكرت من كلي جاها رو گشتم دنبال اين حكاكي هاي تاريخي مربوط به قبل از پيدايش خط خدا رو شكرت كه اينجا يه چند تائي پيدا كردم البته با راهنمائي اين دوست عزيزاز اهالي خورهه


يه عكسم از خودم گرفت:

حكاكي هاي مربوط به قبل از پيدايش خط:



پسر اين چه كاريه داري ميكني دوبار اين دوربين فلك زده بخاطر خودخواهي صاحبش كه ميخواد عكس بگيره افتاده ولي اين بارم دل رو به دريا زدم و روي يه سنگ گذاشتم و اين عكسو گرفتم.
مجيد آماتور در حال جستجو براي آثار بيشتر


ببينين چي پيدا كردم
نوشته اي مربوط به هفت صد سال قبل


رد پای قاتلان میراث فرهنگی


چند عكس ديگه هم تقديم شما




راستي منم مث شما فك ميكردم اينجا كشف نشده كه كسي بفكرش نيست ولي مثل اينكه


از وجود يه چنين جائي اطلاع .....
واما:
نتيجه گيري اخلاقي:
غيبت چيز خوبيه البته از نوع عدم حضور استاد سر كلاس

                                    "
برای کمک به نشر این مطالب کپی آزاد اگه دلتون خواست اسم منبع رو بنویسید."

۱ نظر:

وارونا گفت...

سلام...


بعد از 2 ماه به روزم

و چشم به راه حضورتان....

بهاری باشید